...

 

با عطسه های پشت سر هم نشسته ام

در این اتاق بسته به تو فکر می کنم

مثل غروب جمعه پرم از هوای تو

دارم به دور خلوت خود پیله می تنم

در تار و پود من بنشین گرمتر شوم

چشم انتظاری ی تو شده شال گردنم

پروانه می شوم که بگردم به دور تو

از آسمان منتظرت دل نمی کنم

وقتی که لحظه ها همه در گیر رفتنند

در من سکونت تو جواز رسیدنم

تقویمها برای تو آشفته می شوند

دارم به یمن آمدنت فال می زنم

 

این غار لعنتی همه را خواب کرده است

بیدار می شوم که بیایی به دیدنم.

۲۵ مهر ۹۱

به همسر     و پسرم که جور دیگری با او به عشق رسیدم.

 

حال و روزم بده باور کن

یه کم از کنار اوقات بد من رد شو

تازگی بهونه می گیره دلم از همه چی

اصلن از راه که رسیدی بد شو!

 

شاید اون لحظه که برگشتی من آروم بگیرم

شاید این حس پریشون من آرووم بشه

دل تو مثل پرنده داره این بهونه رو

سمت کوچ آرزو هاش می کشه

 

حال و روزم بده باور کن

یه کم از کنار اوقات بد من رد شو

تازگی بهونه می گیره دلم از همه چی

اصلن از راه که رسیدی بد شو!

 

بیا یک لحظه کنار اوقات بد من سر کن

بیا دلتنگی این دیوونه رو باور کن

حال و روزم شاید اون لحظه کمی بهتر شه

بیا یک دقیقه احساس منو بهتر کن!