به بهانه ی شادیهای بزرگ اعضای مرکز آفرینشهای ادبی

 

با دلی گرفته محض احتیاط

آمدو نشست گوشه ی حیاط

آسمان شلوغ بود

گفته بود که دلش برای ابر لک زده

ابرها کبود می شدند

فکر کرد        یکنفر گرفته ابر را کتک زده

باد سوت محکمی کشید

هی کشید و هی ی ی کشید

ابرهای شاد را به صف کشید

ابرها برای آسمان دف زدند

ناودان ترانه خواند

قطره

     قطره

قطره ها دل ای   دل ای  شدند

قطره ها برای ناودان

                        کف زدند

 

سلیمانی

۲۴/۴/۸۷

 

و نامت بسم اقاقی هاست

 

رباعی نوشتن یعنی اینکه پیر شدی ...

 

با نام تو یک شروع باقی زده اند

روی سر تو تاج اقاقی زده اند

سرفصل قشنگی ست !تو تعبیرش کن

پیکی که به اتفاق ساقی زده اند